مطالب علمی

ترس از روز بزرگ رستاخيز 2012 - (قسمت اول)

سال 2012 به بدي شهرت يافته. شايعه هاي ترسناكي پخش شده. قبلاً تعداد زيادي كتاب فروش رفتند تا طرفدارها را مشتاق به ترسهاي نجومي در مورد پايان زمان در 2012نمايند.

هر كسي كه در اينترنت يا صحبتهاي هر شب راديويي گشت بزند مي داند چرا. ماياي باستان مكزيك و گواتمالا تقويمي را حفظ نمودند كه در مورد پايان فرش قرمز زمان است به طوريكه منظومه خورشيدي وارد تراز بالايي با قلب راه شيري شده و زمين را به يك توپ بولينگ تبديل مي كند كه در معرض برخورد با يك سياره مزاحم مي باشد.

هيچ كدام از اينها درست نيست. مردمي كه شما را مي شناسند به هر حال مقداري از اينكه ستاره شناسي نوين و رازهاي مايا در واقع دسيسه كرده اند كه فناي ما را بياورند مي ترسند. اگر مردم بدانند كه شما يك ستاره شناس هستيد خيلي زود همه آنها از شما در مورد آن مي پرسند.

اينجا چيزهايي است كه لازم است شما بدانيد:

تولد يك انديشه

ما ترسهاي مشابه اي در گذشته هاي اخير داشته ايم اما هيچيك كاملاً مشابه اين نيست. آخرين باري كه دنيا تماماً درگير پايان رازآلود تقويم بود هزاره سوم در 1 ژانويه 2000 بود كه غلط بود. كه ارتباطي با مشكل داده كامپيوتري Y2K كه درست بود ندارد. نويسنده هايي كه باور درست دارند(و مقلدهاي آنها) كتابهاي ترسناك و اميد بخشي را در مورد پتانسيل پيشگويي لحظه جذب يك موج كيهاني عظيم و تبديل هرچيز به خوب يا بد منتشر كردند. با قرض گرفتن يك پيشگويي از نوستراداموس نويسنده معماگوي قرن شانزدهم فرانسوي چارلز برليتز يك فاجعه را در كتاب سال 1981 خود به نام روز رستاخيز 1999 بيان نمود. برليتز در اين كتاب اختار داد كه سال 1999 مي تواند مقارن با سيل، قحطي، آلودگي و انتقال قطبهاي مغناطيسي زمين باشد. او همچنين به تراز سياره اي 5 مي 2000 اشاره نمود و اخطار داد كه اي مسئله مي تواند شراره هاي خورشيدي، زمين لرزه هاي شديد، "تغيير زمين"، و "انفجارهاي لرزه اي" را موجب شود.

در دهه 1990 گفته شد يك حركت"تغيير زمين" كلي  به صورت پايان نزديك قرن با تمام انواع انتظارهاي هزاره اي مانند زمين لرزه ها، امراض، انتقال قطبهاي مغناطيسي زمين، لغزش قاره ها به درون دريا و بالا آمدن سطح اقيانوس اطلس و بيشتر به وجود مي آيد.

زمانيكه 1 ژانويه 2000 آمد و رفت و هيچ چيزي اتفاق نيافتاد، تمركز به 5-5-2000 منتقل شد كه چند ماه بعد بود. بيشتر معتقدان به نيروي تراز سياره اي خطشدگيهاي قبلي را كه منجر به فاجعه مي شده را فراموش كردند. "اثر مشتري" براي 10 مارس 1982 يك طوفان بزرگ را پيشبيني نمود.

غلطيدن

تقويم ماياها دقيقاً چه مي گويد؟ در 21 دسامبر 2012 تساوي يك زنجير از صفرها مانند بازگشت كيلومتر شمار اتومبيل به صفر ظاهر مي شود. اين پايان Baktun 13است. تقويم مايا بر اساس چندين حلقه زمان بود و Baktun يكي از آنها بود. يك Baktun 14400 روز مي باشد كمي بيشتر از 394 سال.

پژوهشگران از روي متنهاي تاريخي و سنگ نوشته ها  كشف نمودند چطور تقويم مايا كار مي كرد و آنها به دقت روزهاي بلند شمار مايا را با روزهاي معادل در تقويم ما همبسته نمودند. همانطور كه ما تعداد سالهايمان را        از نظر رويداد مهم تاريخي و فرهنگي مي شماريم (سال تولد مسيح)، زمان مايا از تاريخ يك رويداد مهم مذهبي و كيهاني شمرده مي شود: روز خلقت نظم جهان حال حاضر. يك شمارش طولاني تاريخ كل روزها از آن شروع افسانه اي است. بيشتر كارشناسها فكر مي كنند كه نقطه شروع مطابق  است با 11 آگوست 3114 سال قبل از ميلاد.

بيشتر بازه هاي تقويم مايا به صورت مضربهايي از 20 انباشته مي شوند. يك بازه 7200 روزه (360×20) به صورت يك katun  شناخته شده. 20 katun  طول مي كشد تا يك baktun (20×7200=144000 روز) كامل شود. هرچند بعضي از كتيبه هاي باستان 13 baktun را به يك بازشمار دوباره مهم تبديل نمود بقيه بر اين دلالت دارند كه تقويم به سادگي حركت خود را ادامه مي دهد. براي نمونه 20 baktun طول مي كشد تا يك pictun درست شود.

هيچ كس توجه بيشتري به پايان baktun 13 ننمود تا زمان اخير. در 1975 فرانك واترز يك نويسنده رومانتيك و متفكر يك بخش مختصر را به اين موضوع در كتاب خود به نام Mexico Mystique اختصاص داد. او بازه baktun 13را به صورت يك "چرخه بزرگ مايا" شناساند. او اين دوره را زياد تخمين زد، 5200 سال و 5 تا از چنين بازه هايي را با 5 دوره افسانه اي يكسان گرفت. هر يك از آنها به نابودي جهان و تولد دوباره ختم مي شود. هيچ سنت اصيل مايا پشت هيچ كدام از آنها نيست.

واترز همچنين تاريخ زمانيكه تقويم به طور فرضي به تاريكي فرو مي رود را اشتباه حساب نمود. او گفت "انتهاي چرخه بزرگ ...در 24دسامبر 2011 رخ مي دهد"  زمانيكه جهان "با زمين لرزه هاي مصيبت باري نابود       مي شود".

كتاب ديگري در سال 1975 نيز جمع بندي تقويمي مايا را خاطرنشان نمود. دنيس و ترنس مككنا اين موضوع را در چشم انداز نامريي: ذهن، هالوسينوژن و آي چينگ مورد بررسي قرار دادند. آن كتاب حداقل تاريخ پايان baktun 13 را درست بدست آورد: 21 دسامبر 2012. آن همچنين به اين نكته اشاره نمود كه اين تاريخ نقطه انقلاب زمستاني مي باشد زمانيكه خورشيد " در صورت فلكي قوس، تنها حدود 3 درجه اي مركز كهكشان كه نيز به طور همزمان در 2 درجه اي دايره البروج مي باشد" خواهد بود. مككناس ادامه داد:"چون گره انقلاب زمستاني در حال پيش روي است در حال نزديك و نزديكتر شدن به نقطه اي بر دايره البروج مي باشد كه در نهايت از مركز كهكشان پيش خواهد افتاد". در واقع اين رويداد هرگز رخ نخواهد داد. مككناس كل ترتيب را مرتبط به مفهوم تجديد دانست و سال 2012 را يك لحظ "فرصت امكان تبديل" ناميد.


برچسب‌ها:


 

نظرات کاربران

تنها کاربران ثبت نام کرده مجاز به ارسال نظر می باشند.
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.