ستارهشناسی در ایران باستان
ستارهشناسی در ایران باستان
دانش ستارهشناسی در ایران مانند دیگر نقاط جهان پیشینه طولانی دارد. از آن جا که ابزار کار این دانش آسمانی پاک است، از نخستین علومی است که مورد توجه انسان قرار گرفته است.
برخی پژوهشگران، چندی از نقوش تخت جمشید را نشانهای بر آشنایی سازندگان آنها با اخترشناسی میدانند
مطالعاتی هم روی جهتگیری
چهارطاقیهای بجا مانده از
آتشکدههای کهن نشان داده است که میتوان رابطههایی میان ساختمان آنها و طلوع و غروب جرمهای آسمانی یافت.
از دوران پیش از اسلام به جز کتاب زیج شهریار سند مکتوبی بر جای نمانده است. ابوریحان بیرونی در کتاب آثارالباقیه عن القرون الخالیه اطلاعاتی درباره باورها اقوام گذشته درباره اخترشناسی ارایه کرده است.
دوران پس از اسلام
ستاره شناسان ایرانی بزرگ ستاره شناسی اسلامی را پایه ریزی می کردند. پس از دوران خلافت مامون که دارالترجمه نامی خود را برای برگردان آثار علمی ملل گوناگون بنیاد نهاد، پیشرفت اخترشناسی بمانند علوم دیگر سرعت فراوانی گرفت.
یکی از انگیزههای توجه ویژه به اخترشناسی در دوران اسلامی تعیین سالنامه و اوقات شرعی است که نیازمند مشاهدات و محاسبات دقیق ستارهشناسی است. هندسه کروی که بدست ابوالوفای بوزجانی تکوین یافت این محاسبات را بسیار تسهیل کرد.
در دربار شاهان و امرای ایرانی همیشه شاعران و منجمان سلطنتی وجود داشتند و این امر به رونق پیشه منجمی میافزود. البته از رایزنی منجمان برای تعیین زمانهای سعد و نحس بهره گیری میشد؛ ولی خود این امر نیازمند سالهای متمادی تحصیل و مطالعه بوده است.
زیجهای بسیاری در دوران اسلامی نوشته شدهاند که واپسین آنها در سده ۱۸ میلادی و در هند تهیه شده است.
ستارهشناسی در دوران معاصر
در دوران معاصر آشنایی ایرانیان با اخترشناسی نوین با ترجمه کتاب کامیل فلاماریون توسط عبدالرحیم طالبوف و بعد گاهنامههای سید جلال طهرانی آغاز شد. برگردان مقالات خارجی در نشریات همگانی در سالهای ۱۳۲۰ تا ۱۳۴۰ نیز بسیاری را با نجوم به معنای جدید آن آشنا کرد.
آغاز انتشار مجله فضا در دهه ۱۳۴۰ و۱۳۵۰ همزمان دوران فتح ماه رویداد دیگری است که به آشنایی ایرانیان با اخترشناسی نوین کمک کرد. انتشار این گاهنامه که به برپایی کانونی موسوم به «کانون فضایی ایران» هم انجامید تا سال ۱۳۵۷ ادامه داشت.
گاهنامه مرزهای بی کران فضا که از سال ۱۳۶۹ خورشیدی پا به عرصه وجود گذاشت، از معدود نشریاتی بود که در میان نشریات پارسیزبان تخصصی پس از انقلاب به فضا و فضانوردی میپرداخت .
مصاحبههای اختصاصی با فضانوردان، ارتباط با مراکز فضایی، گرفتن مطالب اختصاصی (همانند داستانهای یوری گلازکف یا زندگی نامه آندریان نیکلایف به قلم خودش) و بسیاری دیگر از مطالب نو و ابتکاری دیگر، با پافشاری بر توانمندیهای فضایی شورویها، از ویژگیهای شاخص نشریه مرزهای بیکران فضا در دوران انتشار بود. از دیگر اقدامات جنبی این گاهنامه، برگزاری نمایشگاههای فضایی- ستارهشناسی به مناسبتهای گوناگون، نشستهایی همراه با نمایش فیلم و سخنرانی و همچنین راه اندازی بازار فضایی، برای ایجاد ارتباط بیشتر با مخاطبان خود بود. به فراخور سی امین سالگرد پرواز گاگارین نمایشگاه عکسی روبه روی سینما آزادی برگزار کرد که بدست دکتر حسابی گشایش شد. این گاهنامه بخشهایی از صفحات خود را به اخترشناسی اختصاص داده بود که کسانی همچون توفیق حیدرزاده و بهرام عفراوی، در آن مطلب داشتند و عناوینی همچون «آسمان شب» به خوانندگان اجازه میداد تا چگونگی ستارگان را به گونه مرتب دنبال کنند.
با پیدایش دنباله دار هالی در نشریات و به ویژه در گاهنامه دانشمند به اخبار مربوط به این امر پرداخته میشد. تلاشهای احمد دالکی از استادان دانشگاه شهید بهشتی در آن زمان برای آشنایی همگانی با اخترشناسی چشمگیر است.
پس از افول دنباله دار هالی انتشار مقالات ستارهشناسی در گاهنامه دانشمند ادامه پیدا کرد که بیشتر این مقالات گزینش و برگردان توفیق حیدرزاده بود که پیش از این نیز کتاب شناخت مقدماتی ستارگان را برگردان و منتشر کرده بود. راه اندازی بخش آسمان در این ماه بدست وی که به بررسی رویدادهای رصدی آسمان هر ماه میپرداخت کارایی فراوانی در آشنایی خوانندگان با ستارهشناسی رصدی داشت.
به دنبال ابرنواخترها در تاریخ ایران
این مقاله بحثی پیرامون ثبت تاریخی ابرنواختر 1572و یک ابرنواختر احتمالی دیگر است که به مناسبت سال جهانی اخترشناسی در بخش «اخترشناسی در گنجینه ادب و تاریخ پارسی تارنمای زبان فارسی منتشر شده است پدیدههای آسمان و اتفاقاتی که در آن روی میدهد، همواره ذهن انسان را به خود مشغول کرده است. بسیاری از پدیدههایی که در آسمان اتفاق میافتند، دارای طبیعتی منظم و تکرارپذیرند، مانند طلوع و غروب خورشید و ماه و همچنین حرکت ظاهری این دو جرم در بین صورتهای فلکی. از روی همین حرکات، تمدنهای باستانی موفق به اندازهگیری طول سال و تدوین نظامهای گاهشماری شده بودند. شمار دیگری از پدیدههای نجومی دارای طبیعت منظم و تکرارپذیر هستند ولی کشف نظم آنها چندان کار سادهای نیست. از جملهی این پدیدهها میتوان به خورشیدگرفتگی و ماهگرفتگی اشاره کرد. هر چند که اخترشناسان بابلی در زمانی نزدیک به 2500سال پیش موفق به کشف زمان روی دادن این اتفاقات شده بودند و پیشبینیهای آنها در بیشتر موارد درست از آب درمیآمد. در این میان پارهای از اتفاقات نجومی وجود دارند که زمان روی دادن آنهامشخص نیست و حتی گاه ممکن است قرنها بگذرد بدون آن که از چنین رویدادهایی خبری باشد.
شرح فوق برای علاقمندان به اخترشناسی بیگمان تداعی کنندهی ابرنواخترها می باشد. ابرنواخترها ستارگان پرجرمی هستند که به پایان عمر خود رسیدهاند و با یک انفجار بسیار مهیب و خیرهکننده به عمر خود خاتمه میدهند. ابرنواخترها در زمان انفجار، برای مدت کوتاهی به آنچنان درخشندگی میرسند که میتوانند حتی با درخشش کل کهکشان خود برابری کنند. ولی آخرین ابرنواختری که با چشم غیرمسلح دیده شده، مربوط به سال 1604میلادی است و از آن زمان تاکنون ما شاهد درخشش ابرنواختری در کهکشان راه شیری نبودهایم. بجز یک ابرنواختر درخشان در ابرماژلانی بزرگ که در سال 1978 دیده شد.
ابرنواخترها در تاریخ
پیدا کردن ثبتهای تاریخی ابرنواخترها، یکی از فعالیتهای مهم در رشتههای تاریخ اخترشناسی و اخترباستانشناسی به شمار میرود و هر از چند گاهی شاهد آن هستیم که باستانشناسان غربی با پژوهش در نقاشیها و حکاکیهای سرخپوستان نشانههایی از توجه بومیان سرخپوست به این پدیدههای جالب را کشف میکنند. البته لازم به ذکر است که
منجمان چین باستان بیشترین و دقیقترین ثبتها را از ابرنواخترها را به یادگار گذاشتهاند و بسیاری از ابرنواخترهای باستانی همانند ابرنواخترهای 2241و 352پیش از میلاد را تنها در گزارشهای منجمان چینی دیدهایم.
متاسفانه با وجود پیشینهی بسیار بالای اخترشناسی در ایران و توجه فراوانی که حتی اختربینان به پدیدههایی از این دست داشتهاند، هیچ گاه نام ایران و منجمان ایرانی در بین رصدکنندگان ابرنواخترها آورده نشده و تنها در چندین مورد استثنایی مربوط به دورهی اسلامی اشارهای به اعراب شده است. جالب آن که در یکی از همین موارد هم گزارش دهندهی ابرنواختر، یک پزشک اهل دمشق به نام ابن ابی اصیبعه است. وی در نوشتههای خود از ظهور یک به گفته ی وی این ستاره در صورت فلکی دو پیکر قرار دارد. ستاره جدید در سال 446 قمری (1054 میلادی) خبر می دهد (جوزا) قرار داشته و از نظر او عامل بیماری طاعونی بوده است که با ظهور خود هزاران نفر را به سوی مرگ کشانده بود. در حالی که این ابواختر در برج ثور قرار داشته است و سحابی خرچنگ بجا مانده از همین انفجار ستاره ای است.
با این حال در تعدادی از نوشتههای مورخین ایرانی نشانههای از ظهور ابرنواخترها وجود دارد و نگارنده در این نوشتار قصد دارد به ثبتهایی که از ابرنواختر سال 1572برخورد کرده، اشاره کند. با این امید که در آیندهای نه چندان دور بتوانیم با عرضهی این ثبتها به مجامع جهانی، قدمی کوچک در زنده کردن یاد اخترشناسان کهن ایرانی برداریم.
در ششم نوامبر سال 1572ستارهای درخشان در صورت فلکی ذات الکرسی پدیدار گردید. این ستاره امروزه با نام ابرنواختر تیکو Tyco’s Nova شناخته میشود چرا که اخترشناس بزرگ دانمارکی ،تیکو براهه، مطالعات بسیار گستردهای بر روی این ابرنواختر انجام داد و چندی بعد با انتشار کتابی نتایج مشاهدات خود را به عالم عرضه کرد. مشاهدات تیکو براهه در مورد این ابرنواختر را میتوان آغاز انحطاط نجوم ارسطویی و آغاز اخترشناسی جدید دانست.
ولی آیا در ایران کسی این ابرنواختر را ندیده و در کتابها ثبت شده است؟ در مقاله ی بعدی خواهیم خواند...
تاريخنجوم
نجوم دورة اسلامي
اعراب پيش از اسلام در نجوم محاسباتي و پيش بيني وضعيت افلاك تبحري نداشتند و دانش آنان محدود ميشد به جهت يابي از طريق ستارگان و منازلي كه براي ماه معين نموده بودند. بقيه دانشايشان از نجوم مربوط به پيش گوييهاي جوي و طالع بيني بودهاست. اواخر قرن دوم هجري شروع آشنايي مسلمانان با فلسفه و علوم يونانيان از غرب، و رياضيات و فلسفه و عرفانِ هند و ايران از شرق بوده است. خلفاي عباسي اهتمام زيادي در حمايت از نهضت ترجمه آثار خارجي داشتند. هر چند به نظر ميرسد خلفا، در تشويق نهضت ترجمه به دنبال اهداف سياسي خود بودهاند، چرا كه با پرداختن به فلسفة يوناني و عرفان شرقي وامتزاج آنها با علوم قرآني، ميتوانستند داعيان حقيقي خلافت راهرچه بيشتر در حاشيه قرار دهند. ولي دانشمندان آن دوره نه براي قرب به خلفا، بلكه براي ارزشي كه در علومي مانند نجوم و رياضيات يافته بودند و همچنين نيازهاي كاربردي به نجوم (براي شمار زمان) و رياضيات و هندسه، ذوقِ وشوقِ بسياري نسبت به اين علوم درخود احساس مينمودند.
"بتّاني" يكي از منجمين سخت كوش آن دوره ميگويد، "در نهادآدمي، طبعي وجود دارد كه براي دستيابي به حقيقت اشياء كوتاهي ميكند، ولي ميتوان با سخت كوشي و خويشتن داري، مخصوصاً به روزگار دراز، آن را از ميان برد. درستي نظر و به كار انداختن انديشه و بردباري بر رسيدن به چيزها البته هر اندازه دشوار باشد، به طبع آدمي مدد ميرساند. و ماية نيكبختي ميشود. از بزرگترين دانشها از حيث مقام و دلچسبترين و جانفروزترين علوم كه سخت باعث تيزي فكر ونظر ميشود و عقل را پرورش ميدهد، پس از علوم ديني، كه نداشتن آن بر آدمي روا نيست، علم صناعت نجوم است.
در آن زمان، گفته ميشد كه، سه دانش وجود دارد. فقه براي دين، طب براي تن، و نجوم براي زمان.
مسلمانان در عصر نهضت علمي خود به چيزي نيازمند بودند كه آنان را به پژوهش كامل در مسائل نجومي رهبري كند، كتابهايي كهآنان را به انديشيدن و ملاحظه كردن برانگيزاند و به رسيدن به شناخت علتهاي ظواهر و نمودها تحريك كند، و شوِق دستيافتن به علم نجوم به خاطر جلالت قدر آن، و نه به خاطر منافع مادي كه از آن حاصل ميشود، در جان ايشان بيدار كند. از روي خوشبختي به كتابهاي يونانيان دست يافتند. ازجمله كتاب اصول اقليدس. كتاب المجسطي بطليموس كه طريقة تطبيق و استعمالاين براهين را در حركات آسماني و چگونگي رصد كردن ولزوم مداومت بر اين كار را به ايشان نشان داد.
ارتباط بعضي احكام شريعت با مسائل نجومي، سبب توجه بيشترمسلمانان به شناسايي امور آسماني شد و حتي علماي ديني را برآن داشت كه سودمندي آنچه به نام قسمت محاسباتي علم نجوم ناميده ميشود را مورد ستايش قرار دهند. به همين دليل جز گروه اندكي به نكوهش علم نجوم نپرداختند. غزالي يكي از علماي دينيآن دوره ميگويد
" كساني هستند كه دانش نجوم را منكر ميشوند و چنان ميپندارندكه هرچه در اين باره گفته شده برخلاف شرع است... در حالي كه در شرع سخني در نفي يا اثبات به اين علوم نيست. ودر اين علوم تعرضي به علوم ديني نيست." توجه نماييد كه از همان ابتداي كار تعاليم مذهبي را از مسائل علمي جدا نمودند تا از بروز مشكلاتي مانند آنچه براي گاليله وامثالهم اتفاق افتاد، جلوگيري كنند.
احكام شرعي دربارة روزه، منجمان را برآن داشت كه دربارة مسائل دشوار و وابسته به شرايط رؤيت هلال و احوال شفق بهجستجو برخيزند و ضابطه هايي براي پيش بيني رؤيت پذيري هلال ماه ارائه نمايند. به همين جهت در انجام فعاليتهاي رصديو همچنين محاسبات نه تنها ايراداتي به منظومة بطليموس وارد ساختند بلكه روشهاي تازهاي آوردند كه درميان يونانيان و وايرانيان و هنديان سابقه نداشت.
نقد هيات بطليموس
دوران ابن سينا از جهاتي به دورانهاي قبلتر ميرسد. به عنوان مثال بنوموسي (قرن سوم) هم بطليموس را نقد ميكرد. منتها نهمدلها را، بلكه نقد از جنبة رصد و تصحيح دادههاي رصدي يامثلاً عبدالرحمان صوفي، درمقدمۀ كتاب صورالكواكب ايراداتي بر بطليموس ميگيرد، كه موضع بعضي ستارگان را با دقت تعيينننموده است .
ميبينيم كه از دوران ابن هيثم و ابن سينا، نقد جنبههاي خاصي از مدلهاي بطليموسي آغاز ميشود. و با نوشتن كتابي به نام " تذكرةٌ فيعلم الهيئه" به اوج خود ميرسد. اين كتاب حاوي مدل هايي بود متفاوت با مدلهاي استاندارد بطليموسي.
تذكره، سي فصل است و فقط يك فصل آن به مدلهاي غيربطليموسي اختصاص دارد. به قول خواجه نصيرالدين طوسي اين كتاب حكايت يا روايتي از المجسطي است. يعني المجسطي را به طريقخاصي - از ديدگاه هيات - توضيح ميدهد. يعني در پي القاي تصويري بزرگ مقياس از عالم است. در اين سنت هيات نويسي بود كه نخستين شكلها بر بطليموس وارائه مدلهاي غير بطليموسي آغاز شد. اهداف منجمي مانند ابنهيثم طوسي درنقد هيات بطليموسي اين بود كه تلاشميكردندعلمي پديد آورند كه در آن سازگاري و انسجام باشد. درهيات بطليموسي تناقضهايي وجود دارد. مسائلي مانند نقطة معدلالمسير كه انسجام هيات بطليموسي را بر هم ميزنند و فهمشان ازجنبة فيزيكي هم دشوار بود.
منجمين اسلامي براي ايجاد انسجام در مدلهاي نجومي و آفريدن علمي كه كامل و سازگار باشد، به ارائه مدلهاي جديدپرداختند .
ابن شاطر از منجمين پركار و بعد از طوسي است. اهميت ابنشاطر ازدو جهت است: طراحي و تكميل آلات نجوم، به ويژهساخت ساعت آفتابي و اسطرلاب و ديگري نظرية سيارهاي او. دراين نظريات تلاشهايي براي تكميل فرضيههاي اخترشناسانپيشين و پالايش نظام بطليموسي از خطاها به چشم ميخورد وليضمن انتقاد اغلب نظريات بطليموس، بر اساس رصدها و الگوهايمندرج در "الزيج الجديد" خود، نظريهاي متفاوت با بطليموسارائه كرده است. ابن شاطر حركت خورشيد را از ديد زمين بهصورت مجموع حركتهاي تدويري در نظر گرفته است ولي در اينمنظومه به طور آشكار فلك حامل خارج از مركز و فلك معدلالمسير را كه در مدل بطليموسي آمده حذف كرده و جاي آنها را ازفلكهاي تدوير درجة دوم استفاده كرده است (شكل) هدفنهايي وي نه اصلاح مباني نجوم عملي، بلكه بوجود آوردن يكنظريه سيارهاي است كه از حركات يكنواخت درمدارهاي دايرهايفراهم آمده باشند
درمورد خورشيد هيچ مزيتي از فلك تدويراضافي بدست نياورد. در مورد ماه اين تمهيد جديد تا حدي عيبنظرية بطليموسي را اصلاح كرد وي با سوار نمودن چند فلك تدوير روي هم حركات آسماني را بدون فلك معدل المسيرتوضيح دهد.
امروزه آشكار شده است كه ارتباطي ميان مدل اين شاطر و مدلكپرنيكي وجود دارد. نخستين بار در سال 1950 ميلادي نظريهيسياره اي ابن شاطر مورد پژوهش قرار گرفت و معلوم شد كه الگوهايوي از نظر رياضي با الگوهاي كپرنيكي يكي است. تحقيقات دربارة ارتباط بين كپرنيك، ابن شاطر و طوسي و كشف مدلهايغير بطليموسي هنوردر مراحل اوليه قرار دارد.
البته به اين نكته توجه كنيد كه سخن بر سر يكي دو مدل نيست، بلكهمدلهاي زيادي وجود دارند كه متشابهند. علاوه بر مدلها رهيافتهاي مشابهي هم وجود دارد. در واقع اين سنت هيات اسلامي را بهصورت ميراثي در طرح كپرنيك ميبينيم اين هيات جهان اسلام بهعنوان يك زمينه و بستر اهميت زيادي دارد. باوركردن اين مسألهمشكل است كه كپرنيك توانسته باشد كه اين سنت هفتصد سالهايكه منجمين دوره اسلامي در تشريح و تصحيح مدلهاي پيشينبوجود آوردند را به تنهايي در خلال عمر خود پديد آورد. امروزهشكي باقي نمانده است كه كپرنيك با نظريات مسلمانان به طورگستردهاي آشنايي داشته است. پس مسئله بدين شكل است كهكپرنيك وارث سنت ما قبل خود بوده است.