جهان های موازی(3)
نبود مدرک
هر چند که مباحث نظری کمبود دارند، کیهانشناسان همچنین آزمونهای تجربی گوناگونی را برای جهانهای موازی پیشنهاد داده اند.تابش پس زمینه ی میکروموج کیهانی ممکن است نشانه هایی از جهانهای حبابی دیگر را داشته باشد. اگربرای مثال جهان ما تا به حال با نوعی دیگر از حباب که ناشی از سناریوی انبساط نا منظم عالم است، برخورد کرده باشد. تابش پس زمینه همچنین ممکن است حاوی باقیمانده جهانهایی باشد که قبل از مهبانگ در یک چرخه بی پایان از جهانها وجود داشته اند .
اینها در واقع راه هایی هستند که یک نفر ممکن است مدارک واقعی از جهانهای دیگر را بدست آورد. بعضی از کیهانشناسان حتی خواسته اند که چنان بقایایی را ببینند. به هرحال ادعاهای مشاهده ای شدیداً مورد بحث بوده و تعداد زیادی از جهانهایی که به طور نظری امکان پذیرند به چنان مدارکی نمی انجامند. بنابر این مشاهده گر ها می توانند تنها بعضی از دسته های مشخص مدلهای چند جهانی را با این روش آزمایش کنند. یک آزمون مشاهده ای دوم هست که به منظور جستجو برای تغییر ها در یکی یا موارد بیشتری از ثابتهای بنیادی که می توانند فرضیه هایی که گویای تغییر ناپذیر بودن قوانین فیزیک هستند را بالاخره اثبات کنند. برخی از ستاره شناسان ادعای یافتن چنین نمونه هایی را دارند.(به موارد با ثبات بی ثبات اثر جان، دی. براون و جان کی. وب، ساینتیفیک امریکن، ژوئن 2005 مراجعه فرمایید). با این حال اکثراً شواهد را مشکوک میخوانند.
امتحان سوم اندازه گیری شکل جهان قابل مشاهده است: آیا کروی(انحنای مثبت)، هذلولی(انحنای منفی) و یا صاف(بدون انحنا) است؟ سناریو جهان های موازی کلاً این پیشگویی را دارد که جهان کروی نیست، چرا که یک کره متناهی است و فقط برای چند عدد متناهی جا دارد. متاسفانه این امتحان، امتحان دقیقی نیست. جهان فرای افق ما می توانست شکل متفاوتی نسبت به بخش رویت شده داشته باشد. بیشتر اینکه همه نظریه های جهان های موازی، هندسه کروی را رد نمی کنند.
امتحان بهتر، مکان یابی جهان است. آیا همچون دونات یا چوب شور پیچ می خورد؟ اگر چنین است، پس در تعداد متناهی خواهد بود.که کاملاً انواع تورم و در کل، جهان های موازی بر پایه تورم را رد می کند. چنین اشکالی، طرح های زیادی را در آسمان ایجاد می کند، مثل دایره های عظیم در تابش میکرو تابش های پس زمینه،(آیا فضا انتها دارد؟ توسط ژان پیر لومینت، گلن دی استارکمن و جفری آر ویکس، ساینتیفیک امریکن ، آوریل 1999 مراجعه فرمایید) محققان به دنبال چنین الگو هایی گشتند و شکست نیز خوردند. لیک این نتیجه منفی را نمی توان به عنوان امتیازی به نفع جهان های موازی در نظر گرفت.
بالاخره، فیزیک دانان ممکن است برخی از نظریات پیش بینی جهان های موازی را رد و یا اثبات کنند. ممکن است شواهد قابل مشاهده ای را علیه تورم بیاورند و یا یک بی ثباتی ریاضی و یا تجربی بیابند که مجبورشان کند که نظریه ریسمان ها را رها کنند. آن سناریو به مقدار زیادی انگیزه حمایت از نظریه جهان های موازی را کاهش می دهد. با این حال این امر نظریه را کلاً رد نمی کند.
فضای خیلی زیاد جنبش
روی هم رفته، پرونده جهان های موازی بی نتیجه است. دلیل اصلی آن انعطاف بیش از حد طرح است: این بیشتر یک مفهوم است تا یک نظریه خوب تعریف شده. اکثر طرح ها درگیر یک سری وصله کاری از نظرات است تا یک کل به هم پیوسته. مکانیزم تورم بی پایان باعث نمی شود که علم فیزیک در هر منطقه از جهان فرق کند. برای این منظور بایستی این نظریه با یک نظریه انتزاعی دیگر ترکیب شود. با اینکه می توانند با هم خوب هماهنگ شوند، هیچ چیز اجتناب ناپذیری در این مورد وجود ندارد.
قدم کلیدی در توجیه جهان های موازی، قیاس بین شناخته و ناشناخته، آزمایش پذیر و آزمایش ناپذیر است. به نسبت موردی که برای قیاس انتخاب می کنید، جواب های متفاوتی نیز می گیرید. چرا که تئوری های شامل جهان های موازی تقریباً همه چیز را شامل می شوند. هر مشاهده ای می تواند با یک متغیر جهان های موازی همراه باشد. اثبات های تحت تاثیر قرار گرفته، این امر را القا می کنند که ما بایستی یک توضیح نظری را قبول کرده و بر آزمایشات مشاهده ای تاکید نکنیم. ولی این گونه آزمایشات تا کنون نیاز اصلی تلاش های علمی بوده است و می خواهیم محض خاطر خودمان آن را ترک کنیم. اگر ما این نیاز به اطلاعات ملموس را تضعیف کنیم، ما هسته اصلی موفقیت علم در قرون اخیر را تضعیف کرده ایم.
اکنون، این امر درست است که یک توضیح جامع و کافی در مورد گروهی از پدیده ها بار علمی بیشتری نسبت به یک سری اطلاعات درهم برهم در مورد همان پدیده ها دارد. اگر فرض توضیح جامع، وجود موجودیت های غیر قابل دید مثل جهان های موازی باشد. احساس می کنیم که آن نظریات به ما تحمیل شده است. ولی مسئله کلیدی این است که چند وجود تایید نشده لازم است؟علی الخصوص، آیا نسبت به تعداد پدیده های موجود برای تشریح یافتن، ما نظریات بیشتری ارائه می دهیم یا کمتر؟ در مورد جهان های موازی ما وجود تعداد زیاد و نزدیک به بی نهایتی وجود نامشهود را فرض می کنیم تا وجود یک جهان را اثبات کنیم. تقریباً این امر متناسب با باریک بینی فیلسوف انگلیسی قرن 14، ویلیام اکام است که می گوید وجود ها نبایستی بیش از نیاز تولید شوند.
طرفداران نظریه جهان های موازی یک بحث نهایی دارند: اینکه دیگر هیچ جایگزین خوب دیگری نیست. با همه بی میلی هایی که دانشمندان احتمالاً به ازدیاد جهان های موازی نشان می دهند، اگر این نظریه بهترین راه توضیح است پس بایستی به سمت قبول کردن آن پیش برویم. بر خلاف آن، اگر این نظریه را رد کنیم، جا گزین مناسب دیگری می خواهیم. کاوش این موارد جایگزین، بسته به این دارد که ما آماده برای تقبل چه نوع کاوشی هستیم. امید فیزیک دانان همیشه بر این بنا بوده است که قوانین طبیعت اجتناب ناپذیر اند. اینکه چیزها اینگونه اند چرا که طور دیگری نمی توانند باشند. ولی نتوانستیم صحت این امر را اثبات کنیم. راه های دیگری هم هستند. جهان ممکن است بر پایه یک اتفاق شانسی بنا شده باشد و دقیقاً به این شکلی که می بینیم در آمده است. یا اینکه چیزها به نحوی مجبور بودند که به این شکل در آیند. یعنی هدف نهایت مایه وجود است. علم به دلیل وجود اشکالات فرا طبیعی نمی تواند مشخص کند که کدام مورد درست است.
دانشمندان، نظریه جهان های چندگانه را به عنوان راه حل مشکلات اساسی فهم به وجود آمدن طبیعت معرفی می کنند، ولی این تعریف باز اشکالات اساسی تر را دست نخورده می گذارد. همه مشکلات این چنین که در رابطه با جهان است دوباره در رابطه با جهان های چندگانه مطرح می شوند. اگر جهان های چندگانه وجود دارد آیا ایجاد شدنشان اتفاقی بود یا هدف خاصی داشته است؟ این یک سوال فرا طبیعی است که هیچ نظریه فیزیکی نمی تواند آن را در مورد جهان واحد و یا چندگانه پاسخ دهد.
برای پیشرفت بیشتر ما بایستی این نظر را که آزمایشات تجربی هسته علم است را حفظ کنیم. بایستی با هرگونه موردی که می خواهیم ارائه کنیم یک نوع تماس عادی داشته باشیم. در غیر این صورت هیچ محدودیتی نداریم. ارتباط می تواند کمی غیر مستقیم باشد. اگر یک مورد غیر قابل مشاهده ولی از نظر ویژگی های دیگر مورد تایید ضروری محسوب شود، آنها را نیز می توان درست به حساب آورد. ولی باز اثبات این نظریه برای شبکه توضیحات بسیار مهم است. جدلی که من برای طرفداران جهان های چندگانه مطرح می کنم این است: آیا میتوانید اثبات کنید که جهان های موازی برای توضیح جهان قابل رویت واجب است؟ و آیا رابطه شان گریزناپذیر و ضروری است؟
با همه شکاک بودن نویسنده، عقیده نویسنده که تعمق در جهان های چندگانه فرصتی عالیست تا طبیعت علم و طبیعت غایی پیدایش را تحت تاثیر قرار دهیم، چرا ما اینجا هستیم؟ این امر به دیدگاه هایی جذاب و تازه ختم می شود و در نتیجه یک برنامه تحقیقی مولد خواهد بود. برای نگاه به این مبحث ما نیاز به ذهنی باز داریم(البته نه آنقدر باز) این راهی بسیار عالی برای قدم برداشتن است. جهان های موازی ممکن است وجود داشته باشند یا خیر. مسئله هنوز هم اثبات نشده باقی مانده است.قرار است که با این بی اطمینانی به زندگی ادامه دهیم. هیچ مشکلی در تعمقی علمی با پایه ای فلسفی نیست،کاری که مقالات جهان های چندگانه بر آن اساس است. ولی ما بایستی این امر را بر اساس آنچه که هست، نام گذاری کنیم.