مطالب علمی

پل اینیشتین-روزن

اگر چه بر اساس عقیدۀ اینیشتین سیاهچاله‌ها آنقدر عجیب و نامتعارف هستند که نمی توان انتظار یافتن آنها را در طبیعت داشت، با این حال او با مطرح کردن احتمال وجود کرمچاله در قلب یک سیاهچاله، نشان داد که سیاهچاله‌ها می‌توانند از این هم عجیبتر باشند. ریاضیدانان آنها را فضاهای متصل چندگانه نامیدند. فیزیکدانان به آنها کرمچاله می‌گویند، زیرا همانند سوراخ کرمها در زمین، مسیری میانبر بین دو نقطه ایجاد می‌کنند. گاهی آنها را دروازۀ ورود به ابعاد یا درگاه می‌نامند. نام آنها هرچه باشد، ممکن است کرمچاله ها سرانجام بتوانند ابزار مناسبی را برای سفر درون ابعاد(بعد نسبیتی) مختلف فراهم کنند.

چارلز داگسون اولین کسی بود، که کرمچاله ها را مطرح کرد که تحت نام مستعارش لویس کارول بود. در کتاب او به اسم از درون آینه، کرمچاله به صورت آینه ای توصیف شده است که حومه شهر آکسفورد را به سرزمین عجایب وصل می کند. داگسون، به عنوان ریاضیدانی متخصص و استاد دانشگاه آکسفورد، با این فضاهای متصل چندگانه آشنا بود. طبق تعریف، یک فضای متصل چندگانه فضایی است که در آن همۀ حلقه ها را نمی توان آنقدر تنگ کرد که به یک نقطه تبدیل شوند. معمولاً هر حلقه ای را می توان به تدریج آنقدر تنگ کرد تا به یک نقطه تبدیل شود. اما اگر یک شیرینی دونات(پیراشکی حلقوی) را در نظر بگیریم، می توان نخ را بر روی سطح آن به گونه ای حلقه کرد که دور سوراخ پیراشکی قرار بگیرد. حلقه نخ با تنگ کردن آهستۀ حلقه نخی نمی توان بدون خارج شدن از پیراشکی به یک نقطه فشرده شود. در بهترین حالت می تواند به اندازۀ محیط سوراخ کوچک شود.

ریاضیدانان از اینکه شکلی را یافته بودند که در توصیف فضا، کاملاً بدون استفاده بود، هیجان زده بودند. ولی در سال 1935، اینشتین و دانشجوی او ناتان روزِن، موفق شدند کرمچاله ها را به دنیای فیزیک معرفی کنند. آنها سعی داشتند از پاسخ سیاهچاله، به عنوان مدلی برای ذرات بنیادی استفاده کنند. اینشتین هیچگاه از این ایده که گرانش یک ذره، بانزدیک شدن به آن ذره (جرم مورد نظر)، بی نهایت می شود، راضی نبود. اینشتین عقیده داشت که این "تکینگی" باید برطرف شود، زیرا بی معناست.

ایده جدید اینشتین و روزن توصیف یک الکترون (که اغلب به صورت یک نقطه کوچک بدون ساختار درونی تصور می شد) به عنوان یک سیاهچاله بود. با استفاده از این روش، این امکان به وجود می آمد تا بتوان از نسبیت عام، برای توصیف رموز دنیای کوانتوم در یک نظریۀ میدان یکپارچه، استفاده کرد.

آنها با پاسخ استاندارد سیاهچاله شروع کردند که به یک کوزه بزرگ با گلوگاهی دراز شباهت دارد. آنگاه آن را از محل گلوگاه بریده و با سیاهچاله دیگر واژگون شده ای، ادغام کردند. اینشتین معتقد بود این ترکیب عجیب ولی در عین حال پیوسته و هموار، در اصل سیاهچاله ای مستقل از تکینگی است و شاید بتواند مثل یک الکترون عمل کند.

متاسفانه ایده اینشتین در توصیف یک الکترون به صورت سیاهچاله، با شکست مواجه شد. اما امروزه        کیهان شناسان عقیده دارند که پل اینشتین- روزن می تواند به صورت دروازه ای بین دو جهان عمل کند. به این ترتیب که احتمال دارد ما روزی هنگام حرکت آزادانه در یک جهان، تصادفاً درون یک سیاهچاله بیفتیم، ناگهان به داخل سوراخ کشیده شویم و از اطراف دیگر (از طریق یک سفید چاله) بیرون بیاییم.

از دید اینشتین، هر پاسخی برای معادلات او، اگر با نقطۀ شروعی که از نظر فیزیکی پذیرفتنی باشد آغاز شود، حتماً به یک شی که از نظر فیزیکی محتمل است، منجر می شود. اما نگرانی او سقوط به درون سیاهچاله و ورود به یک دنیای موازی دیگر نبود. نیروهای کششی در مرکز سیاهچاله بی نهایت است و اتمهای بدن فرد بدشانسی که به درون سیاهچاله سقوط کرده، به دلیل میدان گرانش از هم پاشیده می شوند. (پل اینشتین-روزن به صورت لحظه‌ای باز شده و چنان سریع بسته می شود که هیچ جسمی نمی تواند از داخل آن برای رسیدن به سمت دیگر به موقع عبور کند.) اینشتین اینگونه مطرح کرد که گرچه کرمچاله ها وجود دارند ولی موجودات زنده هیچگاه نمی توانند از درون یکی از آنها عبور کرده و سپس برای صحبت در مورد آنچه بر آنها گذشته است، زنده بمانند.


برچسب‌ها:

,

 

نظرات کاربران

تنها کاربران ثبت نام کرده مجاز به ارسال نظر می باشند.
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.